وبسایت فرادید: روستای بلچیته اسپانیا در جریان جنگ داخلی این کشور در 80 سال پیش به شکل جدی آسیب دید و از آن روز به پاس گرامیداشت 3000 قربانی این روستا به همان شکل باقی ماند.
به گزارش دیلی میل، یک دهم جمعیت روستای بلچیته کشته شدند. در واقع، دو روستا با نام بلچیته در اسپانیا و در مجاورت هم قرار دارند. جمعیت یکی 1600 نفر است، اما روستای دیگر خالی از سکنه بوده و پس از نبرد خونین سال 1937 میلادی به همان شکل باقی ماند تا مردم اسپانیا فراموش نکنند که کشورشان به چه خرابهای تبدیل شده بود.
روستای بلچیته تنها در عرض دو هفته در جریان یکی از نبردهای خونینِ تابستان سال 1937 میلادی تخریب شد و حالا 80 سال است که به همان شکل باقی مانده است.
جمهوریخواهان وفادار در آن سال در بلچیته ماندند تا مانع پیشروی بیشتر ناسیونالیستهای ژنرال فرانکو به سمت جنوب شوند. گرچه جمهوریخواهان در این نبرد پیروز شدند، اما آنها در نهایت ناکام ماندند.
سوغات جنگ: روستای بلچیته در 300 کیلومتری غرب بارسلونا قرار دارد. 80 سال است که بلچیته به همین شکل باقی مانده است تا مردم فراموش نکنند چه به سر آنها آمده است
بلچیته در ایالت آراگون واقع شده است - جمهوریخواهان وفاداری که میخواستند ساراگوسا را تصرف کنند، در کنار رود ایبرو گرد هم آماده تا به نیروهای ضد فاشیست در شمال بپیوندند
ناسیونالیستها از حمایت تیپهای بینالمللی برخوردار بودند. تیپهای بینالمللی شامل جنگجویان خارجی بودند که به صورت داوطلبانه با فاشیستها میجنگیدند. گفتنی است 3500 جنگجو در گردان آمریکاییِ لینکلن مبارزه میکردند. چندین تکتیرانداز در این گردان وجود داشتند و قرار بود که آنها کلیسای بلچیته را تصرف کنند، اما در اولین حمله، تنها دو نفر از 22 نفر زنده ماندند
حمله دوم با یک حملهی انحرافی همراه بود که اجازه داد آمریکاییها وارد بلچیته شوند. در تصویر بالا، ورودی کلیسای سن ماترین دِتورس را در میان خرابههای بلچیته مشاهده میکنید
جنگ داخلی اسپانیا بین سالهای 1936 تا 1939 میلادی شکل گرفت. در این جنگ دو گروه جمهوری خواه، که به دموکراتیکها و جناح چپ «جمهوری دوم اسپانیا» وفادار بودند و ناسیونالیستها، گروه تحت رهبری ژنرال فرانسیسکو فرانکو، در برابر هم میجنگیدند.
در این جنگ ناسیونالیستها پیروز شدند. جنگ داخلی اسپانیا حدود نیم میلیون نفر قربانی گرفت و ژنرال فرانکو در 36 سالِ پس از آن (از آوریل 1939 میلادی تا زمان مرگش در نوامبر 1975 میلادی) بر اسپانیا حکومت کرد.
ناسیونالیستها پیش از پیروزی در سال 1937 بر کمپین فتح استانهای شمالی میتاختند، اما جمهوریخواهان با تمام وجود مانع آنها شدند.
جمهوریخواهان به عنوان بخشی از مقاومت خود، چندین ضد حمله را در خط مقدم نیروهای ناسیونالیست در آراگون ترتیب دادند. هدف آنها روستاها و شهرهایی بود که ضعیفتر بودند. بلچیته یکی از همان اهداف جمهوریخواهان بود. بلچیته تا پیش از حملهی ناسیونالیستها در کنترل کامل جمهوریخواهان باقی ماند، اما در جریان آن حملهی دو هفتهای کاملا تخریب و حدود 3000 نیز کشته داد.
پس از جنگ نیز هنوز تعدادی اندک در آن روستای مخروبه زندگی میکردند، اما ژنرال فرانکو تصمیم گرفت تا پیامی را به جمهوریخواهان سابق برساند. او دستور داد تا روستایی با همان نام در مجاور بلچیته بنا شود و قرار شد بلچیتهی اصلی به عنوان بنای یادبود «مقاومت ناپذيرىِ ناسیونالیستها» به همان شکل باقی بماند.
او میخواست با این ثابت کند که گرچه بلچیته مدتی طولانی تحت تصرف جمهوریخواهان بود، اما سرانجام مغلوب ایدئولوژیِ برتر ناسیونالیستها شد. امروزه گردشگران خارجی و داخلی میتوانند بلچیته را از نزدیک ببینند. هشتاد سال است که این شهر به همان شکل باقی مانده است.
خیابان به خیابان - بیلی بِیلی یکی از اعضای ایرلندی-آمریکاییِ تیپهای بینالمللی بود که در اوت 1937 میلادی، در کنار جمهوری خواهان وفادار علیه ناسیونالیستهای فاشیستِ ژنرال فرانکو در نبرد بلچیته جنگید. او گفت: «ما با کلنگ روی دیوار، سوراخ ایجاد میکردیم؛ چند نارنجک دستی داخل پرتاب میکردیم؛ از دیوار وارد خانه کناری میشدیم و آن را از زیر زمین تا اتاق زیرشیروانی بررسی میکردیم. با کمک خدا ما این کار را لحظه به لحظه انجام دادیم.» (تصویر بالا: بلچیته پس از اولین حمله)
بوی مرگ – هیو اسلوآن، داوطلب اسکاتلندی، نیز گفت: «کسی که میکشتیم را میدیدیم. اگر با فاصله کسی را بکشی، ماجرا فرق دارد. آن نبرد از این نظر، نبرد تلخی بود... یادم میآید که در جایی که میشد به آن گفت خیابان اصلی قدم میزدم؛ بوی مرگ را نمیشد تحمل کرد. به میدان رسیدیم... پشتهای از اجساد کشته شدگان ایجاد شده بود. هوا هم گرم بود و بوی خیلی بدی در محیط پراکنده شده بود. (تصویر بالا: سربازان در حال دفاع از بلچیته)
ساختمانها دست نخورده باقی ماندهاند
نبردی که سه هزار کشته بر جای گذاشت
رابرت مِریمان، یکی از فرماندهان گردان آبراهام لینکلن، در کتاب خاطرات خو در ماه مارس 1938 میلادی نوشت: «پسربچهها چیزی برای خوردن و آشامیدن نداشتند و اگر همراه غذا دیده میشدند، قطعا جانشان را از دست میدادند. علیرغم اینکه به ما قول مسلسل را داده بودند، ما منتظر ماندیم و تلفن هم نداشتیم. نیروها به سمت چپ میرفتند و کمکی به ما نمیکردند. خودروهای زرهی پشت تپه منتظر بودند، اما خبری از تانک و اسب و جنگنده نبود.»
زمان ورود نیروهای جمهوری خواهد به شهر بلچیته - از هر 10 نفر در روستا، یک نفر جانش را از دست داد
گاردین در آن مارس 1938 گزارش داد: «بلچیته به دست شورشیان افتاده است. این روستا در جریان حملات دولتی پاییز از کنترل آنها خارج شده بود، اما شورشیان دوباره کنترل آن را به دست گرفتند.»
یکی از اولین کسانی که پس از نبرد در صحنه حاضر شد، «ارنست همینگوی» بود
تنهایی – بازماندگان مجبور بودند تا زمان ساخته شدن روستای مجاور در خرابههای بلچیته زندگی کنند. (تصویر بالا: یک گردشگر هنگام قدم زدن در بلچیته)